الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد ، در همان روز یا همان شب بحار الانوار 94/ 69 – داستان های صلوات ص 12

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : هر کس هر روز از روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد ، بر خدا لازم می شود که گناهان او را بیامرزد ، در همان روز یا همان شب بحار الانوار 94/ 69 – داستان های صلوات ص 12

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : در معراج ، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد( یعنی یک میلیون ) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد . آن ملک گفت : من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم ، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: چیست؟ عرض کرد: هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند ، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم


جمعیت زیادی دور حضرت علی(ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: 
 
- یا علی! سؤالی دارم. علم بهتر است یا ثروت؟ 
علی(ع) پاسخ می دهد؛ 
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: 
 
- اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟ امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ 
علی فرمود: علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی. 
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. 
 
در همین حال سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار! 
 
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او در حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: 
- یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ 
 
حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود. 
 
نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند. 
با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه ‌کردند. 
 
یکی از میان جمعیت گفت: حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت! کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: 
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ 
 
امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد. 
 
همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. 
 
در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت ‌علی وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: 
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ 
 
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد. 
 
در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است. 
 
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که… نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: 
یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟ 
 
امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود. 
نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. 
 
در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: 
- یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟ 
 
نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی مردم به خود آمدند: 
علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند. فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. 
 
سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند، صدای امام را شنیدند که می‌گفت: اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم. 

 
منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲. 

تنفس
۲۲ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر

در روایات از پیامبر اکرم )صل الله علیه و آله( آمده است که:

کمترین عذاب جهنم برای کسی است که در دریایی از آتش شعله ور است و نعلی به پایش بسته شده

ست و آن چنان سوزان میباشد که مغز سرش به جوش می افتددر حالی که آه و نالۀ بلندی سر میدهد،

فکر میکند که عذاب او از همۀ اهل آتش بیشتر و بدتر میباشد.

و اما بیشترین و بدترین عذاب جهنم برای چه کسانی است؟

آمده است که فلق چاهی است در – « قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق » در تفسیر قمی در وصف آیۀ

جهنم که اهل آتش پناه به خدا میبرند از آن چاه و از شدّت حرارتش، زیرا از خدا اجازه خواست تا نفس

بکشد، و با یک نفس کشیدنش جهنم را به آتش کشید و اهل آتش از آن چاه به خدا پناه میبرند و افراد

داخل چاه، از شر آن تابوتها پناه به خدا میبرند و آن تابوتها همان است که شش نفر از اولین و

پیشینیان و شش نفر از آخرین و پسینیان در آن تابوت قرار دارند،

اما آن شش نفری که از پیشینیانند:

اول: قابیل پسر آدم است که برادرش را به ناحق کشت،

دوم: نمرود است که ابراهیم خلیل)ع( را در آتش انداخت، -

سوم: آن فرعون هم عصر حضرت موسی )ع( است، -

چهارم: سامری است که مردم را گوساله پرست نمود، -

پنجم: آن کسی است که مردم را بعد از ظهور مسیح یهودی نگهداشت، -

ششم: آن کسی است که مردم را بعد از ظهور احمد نصرانی نگهداشت، -

و اما آن شش نفری که از آخرینها هستند:

پس اول آنها اولی است، -

دوم آنها دومی است، -

سوم آنها سومی است، -

و چهارم آنها معاویه است، -

و پنجم آنها صاحب و پیشوای خوارج است، -

و ششمی آنها ابن الملجم قاتل مولا علی است.صاحب خوارج که اسم آن ذوالثدیه معروف است و -

دست اضافی داشت که مانند پستان بود و سرکرده خوارج بود.

نوشته اند هرگاه حضرت زکریا )علیه السلام( میخواست بنی اسراییل را موعظه کند مراقب بود که

فرزندش یحیی نباشد زیرا طاقت نمی آورد، سخنی از عذاب جهنم و قیامت بشنود. یک روز نگاه کرد

دید یحیی نیست شروع کرد مردم را موعظه کند، و فرمود: جبرئیل به من خبر داد که در جهنم کوهی

است به نام سکران یعنی مست کننده و در دامنه آن کوه بیابانی است بنام غضبان یعنی به غضب در

آمدۀ خدا، و در آن بیابان چاهی است که یکصد سال راه طول قامت آن چاه است، و در میان آن چاه

تابوتهایی از آتش است، و در میان آن تابوتها صندوقچه هایی است از آتش و لباسهایی از آتش، و غل

و زنجیرهایی از آتش، یک وقت دیدند که یحیی )ع( سرش را از میان جمعیت بالا آورد و فریاد برآورد

)واسکرنا و اغضبانا( وای از آن کوه و بیابان، وای از آن چاه و تابوتها، و یحیی از مجلس خارج شد

و سر به بیابان گذارد.

و نیز چنین است که:علامه طبرسی در کتاب احتجاج جلد اول صفحه ۳۶۱ از سلیم بن قیس هلالی نقل

می کند :

جناب امیرالمومنین )علیه السلام( هنگامی که با اهل بصره در روز جنگ جمل روبرو شدند زبیر را

صدا زدند که ای زبیر از خیمه ات بیرون بیا زبیر به همراه طلحه از خیمه گاه بیرون آمد حضرت به

آنان فرمود به خدا سوگند هر دوی شما و صاحبان علم از امت محمد )علیهم السلام( و عایشه دختر

ابوبکر می دانید که اصحاب جمل مورد لعن پیامبر اکرم )صل الله علیه و آله( واقع شده اند و کسی را

یارای انکار این مسئله نیست.

زبیر گفت : چگونه ما را پیامبر لعن کرده در حالیکه ما از اهل بهشت هستیم.

حضرت امیرالمومنین )علیه السلام( فرمودند: اگر شما اهل بهشت بودید من هرگز جنگ با شما را جایز

نمی دانستم! زبیر گفت : آیا حدیث سعید بن عمرو بن نفیل را نشنیدی که از پیامبر اکرم )صل الله علیه

و آله( روایتی نقل می کند که ۳۱ نفر از قریش اهل بهشتند .

حضرت امیرالمومنین )علیه السلام( فرمودند: شنیدم سعید بن عمرو بن نفیل در زمان خلافت عثمان

)لعنه الله( برای او این حدیث را ذکر می کرد.

زبیر گفت : آیا ادعا می کنی سعید بن عمرو بن نفیل به رسول خدا )صل الله علیه و آله( دروغ بسته؟

حضرت امیرالمومنین )علیه السلام( فرمودند: من زمانی تو را از راست یا دروغ بودن حدیث سعید بن

عمرو بن نفیل آگاه می کنم که تو اسامی آن ۳۱ نفر را برایم ذکر کنی .

زبیر گفت : آنان عبارتند از:

اول ابوبکر دوم عمر سوم عثمان چهارم طلحه پنجم عبدالرحمن ابن عوف ششم سعد ابن ابی وقاص

هفتم ابو عبیده بن الجراح هشتم سعید بن عمرو بن نفیل و نهم خود من

حضرت امیرالمومنین )علیه السلام( فرمودند: ای زبیر ۹ نفر را شمارش کردی دهمین آنها کیست ؟

زبیر گفت : براستیکه نفر دهم نیز تو هستی!

علی فرمود : ای زبیر من به اعتراف تو اهل بهشت هستم بنابراین آنچه را تو برای خود و اصحابت

ادعا کردی )اهل بهشت بودن( من انکار می کنم و نمی پذیرم.

زبیر گفت: می خواهی بگویی سعید بن عمرو بن نفیل دروغ به رسول خدا )صل الله علیه و آله( بسته ؟

حضرت امیرالمومنین )علیه السلام( فرمودند:به خدا سوگند شک ندارم که به رسول خدا )صل الله علیه

و آله( دروغ بسته است.

و این را هم بدان به خدا سوگند بعض از اینها را که نام بردی )عمر و ابوبکر لعنه الله ( اصحاب آن

تابوت هستند که جایگاهش در دره و پرتگاهی است و آن مقام در چاهی )عظیم ( است که بر آن چاه

سنگی عظیم گذاشته شده است که هر گاه خداوند اراده کند آتش جهنم شعله ور شود آن سنگ بلند

میشود )و آتش از همان تابوت بیرون آمده و آتش جهنم را فروزان می کند( ای زبیر من این مطلب را

از رسول خدا شنیدم )و دروغ نیز به وی نبستم و تو نیز بدان آگاهی پس چاره ایی جز قبول کردن گفته

من نداری چرا که به شهادت خودت من اهل بهشتم و دروغ نمی گویم.

ای زبیر بدان که خداوند تو را بر من پیروز نخواهد کرد و خون من به دست تو ریخته نمیشود بلکه

خداوند مرا بر شما پیروز می گرداند و ارواح شما را به آتش جهنم خواهد افکند .

سلیم بن قیس هلالی می گوید آنگاه زبیر گریان به سوی اصحاب خود بازگشت…


برای دانلود نسخه PDF روی تصویر کلیک کنید


منبع

تنفس
۲۸ خرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۱ ۰ نظر

متن و ترجمه مناجات شعبانیه


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُکَ وَ ْسمَعْ

خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و بشنو دعایم را هنگامى که تو را خوانم و بشنو

 نِدائى اِذا نادَیْتُکَ وَ اَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیکَ

صدایم را هر گاه تو را صدا زنم و رو به من کن هرگاه با تو راز گویم زیرا من به سوى تو گریختم و پیش رویت ایستادم

مُسْتَکیناً لَکَ مُتَضرِّعاً اِلَیْکَ راجِیاً لِما لَدَیْکَ ثَوابى

در حال بیچارگى و فروتنى به درگاهت و امیدوارم ثوابم را که در پیش تو است

وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَمیرى وَ لا یَخْفى عَلَیْکَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ

و تو آنچه را من در دل دارم مى دانى و حاجتم را آگاهى و از نهادم باخبرى و سرانجام کار و سرمنزل من بر تو روشن است

وَ ما اُریدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّه ُبِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى

و نیز آنچه را مى خواهم از گفتارم بدان لب گشایم و آن طلبى را که مى خواهم به زبان آرم و امید آنرا براى سرانجام کارم دارم

وَ قَدْ جَرَتْ مَقادیرُکَ عَلَىَّ یا سَیِّدى فیما یَکُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى

اى آقاى من مقدّرات تو بر من جارى گشته در آنچه از من تا آخر عمر سر زند

مِنْ سَریرَتى وَ عَلانِیَتى وَ بِیَدِکَ لابِیَدِ غَیْرکَِ زِیادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى

چه از کارهاى پنهانم و چه آشکارم و بدست تو است نه به دست دیگرى کم و زیاد شدن و سود و زیان من

 اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَن ْذَا الَّذى یَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى یَنْصُرُنى

خدایا اگر توام محروم کنى پس کیست که روزیم دهد و اگر تو خوارم کنى پس کیست که یاریم دهد

اِلهى اَعُوذُبِکَ مِنَ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ

خدایا پناه برم به تو از خشمت و فرو ریختن عذابت

اِلهى اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَاْهِل ٍلِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِکَ

خدایا اگر من شایستگى رحمت تو را ندارم ولى تو شایسته آنى که از زیاده بخششت به من احسان کنى 

اِلهى کَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلى عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِکَ

خدایا خود را چنان مى نگرم که گویا در برابرت ایستاده و آن توکل نیکویى که بر تو دارم بر سر من سایه افکنده و تو نیز آنچه را شایسته آنى درباره من فرموده و مرا در سراپرده عفو خویش پوشانده اى

اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْک َبِذلِکَ

خدایا اگر بگذرى پس کیست که از تو بدین کار سزاوارتر باشد

و َاِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ یُدْنِنى مِنْکَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتى

و اگر مرگم نزدیک شده و عملم مرا به تو نزدیک نکرده من به ناچار قرار مى دهم اقرار به گناه را وسیله خویش به درگاهت

اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها

خدایا من بر خویشتن ستم کردم در آن توجهى که بدان کردم پس واى بر او اگر نیامرزیش

اِلهى لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَىَّ اَیّامَ حَیوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنّى فى مَماتى

خدایا پیوسته در دوران زندگى نیکى تو بر من مى رسد پس نیکیت را در هنگام مرگ نیز از من مگیر

اِلهى کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْن ِنَظَرِکَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَمیلَ فى حَیوتى

خدایا من چگونه مأیوس شوم از اینکه پس از مرگ مورد حسن نظر تو واقع گردم در صورتى که در دوران زندگیم جز به نیکى سرپرستیم نکردى

اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِکَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ

خدایا سرپرستى کن کار مرا چنانچه تو شایسته آنى و توجه کن بر من به فضل خویش که همچون گنهکارى هستم که نادانیش سراپا او را فرا گرفته

اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْیا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْکَ فى الاُْخْرى

خدایا براستى تو گناهانى را در دنیا بر من پوشاندى که من به پوشاندن آنها در آخرت محتاج ترم

اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِکَ الصّالِحینَ

با اینکه آشکارش نکردى براى هیچیک از بندگان شایسته ات

فَلا تَفْضَحْنى یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ

اى خدا پس در روز قیامت در برابر دیدگان مردم مرا رسوا مکن

اِلهى جُودُکَ بَسَطَ اََمَلى وَ عَفْوُکَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى

خدایا جود و بخششت آرزویم را گستاخ کرده و گذشت تو برتر است از عمل من

اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِکَ یَوْمَ تَقْضى فیهِ بَیْنَ عِبادِکَ

خدایا مرا در آن روزى که میان بندگانت داورى کنى به دیدارت مسرور ساز

اِلهى اعْتِذارى اِلَیْکَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى یا اَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ  اِلَیْهِ الْمُسیئُونَ

خدایا عذرخواهى من به درگاهت عذرخواهى کسى است که بى نیاز نشده از پذیرفتن عذرش پس عذر مرا بپذیر، اى بزرگوارترین کسى که گنهکاران به درگاهش معذرت خواهى کنند

اِلهى لاتَرُدَّ حاجَتى وَ لاتُخَیِّبْ طَمَعى وَ لاتَقْطَعْ مِنْکَ رَجاَّئى وَ اَمَلى

خدایا حاجتم را باز مگردان و طمعم را به نومیدى مکشان و امید و آرزویم را از درگاهت قطع مفرما

اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتى لَمْ تُعافِنى

خدایا اگر خوارى مرا خواسته بودى راهنمائیم نمى کردى و اگر رسوائیم را مى خواستى تندرستیم نمى دادى

اِلهى ما اَظُنُّکَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْکَ

خدایا گمان ندارم که مرا بازگردانى در مورد حاجتى که عمر خویش را در خواستن آن از تو سپرى کردم

اِلهى فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً داَّئِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَ لا َبیدُ کَما تُحِبُّ و َتَرْضى

خدایا ستایش خاص توست ستایش ابدى جاویدان همیشگى که فزون شود ولى کم نگردد بدان نحو  که دوست دارى و خوشنود شوى

اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى ِذُنُوبى اَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ

خدایا اگر مرا به جنایتم مأخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگیرم و اگر به گناهم بگیرى من هم تو را به آمرزشت بگیرم

وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّکَ

و اگر به دوزخم ببرى بدوزخیان اعلام مى کنم که من تو را دوست دارم

اِلهى اِنْ کانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِکَ عَمَلى فَقَدْ کَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِکَ اَمَلى

خدایا اگر عمل من در جنب اطاعت تو کوچک است ولى آرزویم در کنار امید تو بزرگ است

اِلهى کَیْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ کانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِکَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً

خدایا چگونه من از پیش تو محروم برگردم با اینکه چنان حسن ظنى من به جود و بخششت داشتم که مرا مورد رحمت خویش قرار داده با  نجات بازم خواهى گرداند

اِلهى وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابى فى سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ

خدایا من عمرم را در حرص غفلت از تو سپرى کردم و جوانیم را در مستى دورى از تو از بین بردم و از اینرو

اِلهى فَلَمْ اَسْتَیْقِظْ اَیّامَ اغْتِرارى بِکَ وَرُکُونى اِلى سَبیلِ سَخَطِکَ

خدایا بیدار نشدم در آن روزگارى که به کرم تو مغرور بودم و به راه خشم تو متمایل گشته بودم

اِلهى وَ اَنَا عَبْدُکَ و َابْنُ عَبْدِکَ قائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ اِلَیْکَ

خدایا من بنده تو و فرزند بنده توأم که در برابرت ایستاده و به وسیله کرم توبه درگاهت توسل جویم

اِلهى اَنَا عَبْدٌ اَتَنَصَّلُ اِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ اُواجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیائى مِنْ نَظَرِکَ وَ اَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ اِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ

خدایا من بنده اى هستم که مى خواهم از آلودگى آنچه بدان با تو روبرو شدم از بى حیایى خودم در پیش روى تو خود را پاک سازم و از تو گذشت مى خواهم زیرا گذشت وصف شناساى کرم تو است

اِلهى لَمْ یَکُنْ لى حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ

خدایا من آن نیرویى که بتوانم بوسیله آن خود را از نافرمانیت منتقل سازم ندارم

اِلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِکَ وَ کَما اَرَدْتَ اَنْ اَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ

مگر در آن وقت که تو براى دوستیت بیدارم کنى و آن طور که خواهى باشم پس تو را سپاس گویم که مرا

بِاِدْخالى فى کَرَمِکَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ

در کرم خویش داخل کردى و دلم را از چرکیهاى بى خبرى و غفلت از خویش پاکیزه ساختى خدایا

 اِلهى اُنْظُرْ اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَ اْستَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَاَطاعَکَ

خدایا به من بنگر نگریستن کسى که او را خوانده اى و او پاسخت داده و به یارى خویش به کارش واداشته اى و فرمانبریت کرده

یا قَریبَاً لا یَبْعُدُ عَنِ المُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَهُ

اى نزدیکى که دور نگردى از آن کس که بدو مغرور گشته و اى بخشنده اى که بخل نورزد از آنکس که امید نیکیش دارد

اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْکَ صِدْقُه ُوَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ

خدایا دلى به من بده که اشتیاقش به تو موجب نزدیکیش به تو گردد و زبانى که صدق گفتارش به سوى تو بالا آید و نظر حقیقت بینى که همان حقیقتش او را به تو نزدیک گرداند

اِلهى إنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ

خدایا کسى که بوسیله تو شناخته شد گمنام نیست و کسى که به تو پناهنده شد خوار نیست و کسى که تو بسویش رو کنى بنده دیگرى نخواهد بود

اِلهى اِنَّ مَنِ نْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیرٌ وَ اِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یا اِلهى

خدایا براستی هر کس به تو راه جوید راهش روشن است و هر که به تو پناه جوید پناه دارد و من اى خدا به تو پناه آورده ام

فَلا تُخَیِّبْ ظَنّى مِنْ رَحْمَتِکَ و َلا تَحْجُبْنى عَنْ رَاْفَتِکَ

پس گمانى را که به رحمتت دارم نومید مکن و از مهر خویش منعم مکن

اِلهى اَقِمْنى فى اَهْلِ وِلایَتِکَ مُقامَ مَنْ رَجَا الزِّیادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ اِلهى

خدایا جاى مرا در میان دوستدارانت جاى آن دسته از ایشان قرار ده که امید افزایش دوستیت را دارند 

اِلهى و َاَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِکْرِکَ اِلى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْماَّئِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ

خدایا در دلم اندازه شیدایى و شیفتگى ذکر خود را پیاپى و همتم را در نشاط فیروز شدناسمائت  و محل قدست قرار ده

اِلهى بِکَ عَلَیْکَ اِلاّ اَلْحَقْتَنى بِمَحَلِّ اَهْلِ طاعَتِکَ و َالْمَثْوَى الصّالِحِ مِنْ مَرْضاتِکَ

خدایا به حق خودت بر خودت سوگند که مرا به محل فرمانبرداریت جایگاه شایسته اى از مقام خوشنودیت برسانى 

فَاِنّى لا اَقْدِرُ لِنَفْسى دَفْعاً وَ لا اَمْلِکُ لَها نَفْعاً

زیرا که من قادر بر دفع چیزى از خود نیستم و مالک سودی هم برایش نیستم

اِلهى اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنیبُ

خدایا من بنده ناتوان گنهکار تو و مملوک زارى و توبه کننده به درگاهت هستم

فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ

پس مرا در زمره کسانى که روى از آنها گرداندى و غفلتشان مانع از گذشت تو گشته قرارم مده

اِلهى هَبْ لى کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ وَاَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاَّءِ نَظَرِها

خدایا بریدن کاملى از خلق بسوى خود به من عنایت کن و دیده هاى دلمان را به نور توجهشان

اِلَیْکَ حَتّى تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعْدِنِ

به سوى خود روشن گردان تا دیده هاى دل پرده هاى نور را پاره کند و به مخزن اصلى

الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ

بزرگى و عظمت برسد و ارواح ما آویخته به عزت مقدست گردد

اِلهى وَاجْعَلْنى مِمَّنْ نادَیْتَهُ فَاَجابَکَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِکَ فَناجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً

خدایا قرارم ده از کسانى که او را خواندى و پاسخت داد و در معرض توجه قرارش دادى و او در برابر جلال تو مدهوش گشت و از این رو در پنهانى با او به رازگویى پرداختى ولى آشکارا برایت کار کرد

اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الاْیاسِ وَ لاَ انْقَطَعَ رَجاَّئى مِنْ جَمیلِ کَرَمِکَ

خدایا به خوش بینى من ناامیدى را مسلط مکن و امیدم را که به  کرم نیکویت دارم قطع مکن

اِلهى اِنْ کانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَکُّلى عَلَیْکَ

خدایا اگر خطاهایم مرا از نظرت انداخته  پس بدان اعتماد خوبى که به تو دارم از من درگذر

اِلهى اِنْ حَطَّتْنِى الذُّنُوبُ مِنْ مَکارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْیَقینُ اِلى کَرَمِ عَطْفِکَ

خدایا اگر گناهانم بواسطه بزرگواریهاى لطفت مرا بى مقدار ساخته ولى در عوض یقین به بزرگ توجه تو مرا هشیار کرده

الهى اِنْ اَنامَتْنِى الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتْعِدادِ لِلِقاَّئِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِى الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلاَّئِکَ

خدایا اگر بى خبرى از آماده شدن براى دیدارت مرا به خواب فرو برده ولى در عوض معرفت به بزرگ نعمتهایت مرا بیدار کرده

اِلهى اِنْ دَعانى اِلَى النّارِ عَظیْمُ عِقابِکَ فَقَدْ دَعانى اِلَى الْجَنَّةِ جَزیلُ ثَوابِکَ

خدایا اگر بزرگ کیفرت مرا به دوزخ مى خواند ولى در مقابل پاداش فراوانت مرا به بهشت دعوت مى کند

اِلهى فَلَکَ اَسْئَلُ وَ اِلَیْکَ اَبْتَهِلُ وَ اَرْغَبُ و َاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

خدایا پس از تو خواهم و بسوى تو زارى کنم و بگریم و از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد

وَ اَنْ تَجْعَلَنى مِمَّنْ یُدیمُ ذِکَرَکَ و َلا ویَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لایَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لایَسْتَخِفُّ بِاَمْرِکَ

و مرا از کسانى قرارم دهى که پیوسته به یاد توأند و  پیمانت را نمى شکنند و از شکر تو غافل نشوند و دستور تو را سبک نشمارند

اِلهى وَ اَلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّکَ الاْبْهَجِ فَاَکُونَ لَکَ عارِفاً وَ عَنْ سِواکَ مُنْحَرِفاً

خدایا برسان مرا به نور درخشان عزتت تا عارف به ذاتت باشم و از غیر تو روگردان باشم

وَ مِنْکَ خاَّئِفاً مُراقِباً یا ذَاالْجَلالِ و َالاِْکْرامِ و َصَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ

و از تو ترسان و نگران باشم اى صاحب جلالت و بزرگوارى و درود خدا بر محمد

رَسُولِهِ وَ الِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً.

پیامبرش و بر آل پاکش باد و سلام بسیار بر ایشان باد.


برای دانلود نسخه PDF مناجات شعبانیه روی تصویر کلیک کنید

منبع

تنفس
۱۴ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۱۷ ۰ نظر

از دعاهاى بسیار معروف است،علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده:این دعا از بهترین دعاهاست و دعاى خضر پیمبر است.امیر المؤمنین علیه السّلام‏ آن را به کمیل که از خواصّ اصحاب آن حضرت بود آموخت و نیز فرموده:در شبهاى نیمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده میشود،و برای کفایت از گزند دشمنان و گوشده شدن درهاى روزى و آمرزش گناهان سودمند است.شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس‏ آن را در کتابهاى دعاى خود آورده‏اند و من متن این گنجینه ملکوتى را از«مصباح المتهجه»روایت مینمایم و آن دعاى شریف این است:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ خَضَعَ لَهَا کُلُّ
 
شَیْ‏ءٍ وَ ذَلَّ لَهَا کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتِی غَلَبْتَ بِهَا کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتِی لاَ یَقُومُ لَهَا شَیْ‏ءٌ وَ 

بِعَظَمَتِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ بِسُلْطَانِکَ الَّذِی عَلاَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ بِوَجْهِکَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ کُلِّ شَیْ‏ءٍ 

وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ (غَلَبَتْ) أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذِی أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ 

الَّذِی أَضَاءَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ 

خدایا از تو درخواست میکنم،به رحمت که همه‏چیز را فرا گرفته،و به نیرویت که با آن بر هرچیز چیره‏ گشتى و در برابر آن هرچیز فروتنى نموده و همه‏چیز خوار شده و به جبروتت که با آن بر همه‏چیزى فائق‏ آمدى و به عزّتت که چیزى در برابرش تاب نیاورد و به بزرگیات که همه‏چیز را پر کرده و به پادشاهیات‏ که برتر از همه‏چیز قرار گرفته،و به جلوه‏ات که پس از نابودى همه‏چیز باقى است و به نامهایت که پایه‏های همه‏چیز را انباشته و به علمت که بر همه‏چیز احاطه نموده،و به نور ذاتت که همه‏چیز در پرتو آن‏ تابنده گشته،


یَا نُورُ یَا قُدُّوسُ یَا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ وَ یَا آخِرَ الْآخِرِینَ‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْ 

لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُ 

الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَءَ 

اى نور،اى پاک از هر عیب،اى آغاز هر آغاز،و اى پایان هر پایان،خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم میدرد،خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرو میبارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمتها را دگرگون میسازند،خدایا!بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را باز میدارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل میکند،

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍ أَخْطَأْتُهَا اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ أَسْتَشْفِعُ بِکَ 

إِلَى نَفْسِکَ‏ وَ أَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنِی مِنْ قُرْبِکَ وَ أَنْ تُوزِعَنِی شُکْرَکَ وَ أَنْ تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ‏ اللَّهُمَّ إِنِّی 

أَسْأَلُکَ سُؤَالَ خَاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خَاشِعٍ‏ أَنْ تُسَامِحَنِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تَجْعَلَنِی بِقِسْمِکَ رَاضِیاً قَانِعاً وَ فِی جَمِیعِ 

الْأَحْوَالِ مُتَوَاضِعاً 

خدایا!بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم،و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتم،خدایا!با یاد تو به سویت نزدیکى میجویم،و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت میطلبم،و از تو خواستارم‏ به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى،و یادت را به من الهام نمایى،خدایا!از تو درخواست میکنم،درخواست بنده‏اى فروتن،خوار و افتاده،که با من مدارا نمایى و به من رحم کنى و به آنچه روزیام نموده‏ای خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،


اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ وَ أَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدَائِدِ حَاجَتَهُ وَ عَظُمَ فِیمَا عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ‏ 

اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُکَ وَ عَلاَ مَکَانُکَ وَ خَفِیَ مَکْرُکَ‏ وَ ظَهَرَ أَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لاَ 

یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ‏ 

خدایا!از تو درخواست میکنم درخواست کسیکه سخت تهیدست‏ شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاریها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونى یافته،خدایا!فرمانروایی بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان،و فرمانت آشکار،و قهرت چیره،و قدرتت‏ نافذ،و گریز از حکومتت ممکن نیست،


اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِی غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ‏ لاَ 

إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِی‏ وَ سَکَنْتُ إِلَى قَدِیمِ ذِکْرِکَ لِی وَ مَنِّکَ 

عَلَیَ‏ اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ‏ وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ (أَمَلْتَهُ) وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ‏ وَ 

کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ‏ 

خدایا!آمرزنده‏اى براى گناهانم و پرده‏پوشى برای زشتکاریهایم و تبدیل کننده‏اى براى کار زشتم به زیبایى،جز تو نمییابم معبودى جز تو نیست،پاک و منزّهى و به ستایشت برخاسته‏ام،به خود ستم کردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به یاد دیرینه‏ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم‏ خدایا!اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى و چه بسیار بالاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى و چه بسیار لغزشى که مرا از آن‏ نگهداشتى و چه بسیار ناپسند که از من دور کردى و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى،


اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْ (قَصَّرَتْ) بِی أَعْمَالِی‏ وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی 

عَنْ نَفْعِی بُعْدُ أَمَلِی (آمَالِی) وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِی بِجِنَایَتِهَا (بِخِیَانَتِهَا) وَ مِطَالِی‏ یَا سَیِّدِی 

فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی‏ وَ لاَ تَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ 

مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِی بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی‏ مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَ إِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ 

جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَ غَفْلَتِی‏ وَ کُنِ 


خدایا!بلایم‏ بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمین‏گیر نموده و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته،اى سرورم از تو درخواست میکنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت،بدى عمل و زشتى کردارم‏ و مرا با آنچه از اسرار نهانم میدانى رسوا مسازى و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم‏ شتاب نکنى،از زشتى کردار و بدى رفتار و تداوم تقصیر و نادانى و بسیارى شهواتم‏ و غفلتم،شتاب نکنى،

اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لِی فِی کُلِّ الْأَحْوَالِ (فِی الْأَحْوَالِ کُلِّهَا) رَءُوفاً وَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً إِلَهِی وَ رَبِّی 

مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِی أَمْرِی‏ 

خدایا!با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر کارم به دیده لطف‏ بنگر،خدایا،پروردگارا،جز تو که را دارم؟تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم.


إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فِیهِ هَوَى نَفْسِی‏ وَ لَمْ أَحْتَرِسْ فِیهِ مِنْ تَزْیِینِ عَدُوِّی فَغَرَّنِی بِمَا 

أَهْوَى وَ أَسْعَدَهُ عَلَى ذَلِکَ الْقَضَاءُ فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ (مِنْ نَقْضِ) حُدُودِکَ وَ 

خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ‏ فَلَکَ الْحَمْدُ (الْحُجَّةُ) عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِکَ 

خداى من‏ و سرور من،حکمى را بر من جارى ساختى که هواى نفسم را در آن پیورى کردم و از فریبکارى آرایش دشمنم‏ نهراسیدم،پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و اراده‏ام یاریش نمود،پس بدینسان و بر پایه‏ گذشته‏هایم از حدودت گذشتم،و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم،پس حجت تنها از ان تواست‏ در همه اینها،

وَ لاَ حُجَّةَ لِی فِیمَا جَرَى عَلَیَّ فِیهِ قَضَاؤُکَ وَ أَلْزَمَنِی حُکْمُکَ وَ بَلاَؤُکَ‏ وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ 

تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِی مُعْتَذِراً نَادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لاَ أَجِدُ 

مَفَرّاً مِمَّا کَانَ مِنِّی وَ لاَ مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِی‏ غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرِی وَ إِدْخَالِکَ إِیَّایَ فِی سَعَةِ (سَعَةٍ 

مِنْ) رَحْمَتِکَ‏ اللَّهُمَّ (إِلَهِی) فَاقْبَلْ عُذْرِی وَ ارْحَمْ شِدَّةَ ضُرِّی وَ فُکَّنِی مِنْ شَدِّ وَثَاقِی‏ 


و مرا هیچ حقى نیست در انچه بر من از سوى قضایت جارى شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده،ای خداى من اینک پس از کوتاهى در عبادت و زیاده‏روى در خواهشهاى نفس عذرخواه،پشیمان،شکسته‏دل،جویاى گذشت‏ طالب آمرزش،بازگشت‏کنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه،بیآنکه گریزگاهى از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهى که به آن رو آورم‏ پیدا کنم،جز اینکه پذیراى عذرم باشى،و مرا در رحمت فراگیرت بگنجایى،خدایا! پس عذرم را بپذیر،و به بدحالیام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه،

یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی وَ رِقَّةَ جِلْدِی وَ دِقَّةَ عَظْمِی‏ یَا مَنْ بَدَأَ خَلْقِی وَ ذِکْرِی وَ تَرْبِیَتِی وَ بِرِّی وَ 

تَغْذِیَتِی هَبْنِی لاِبْتِدَاءِ کَرَمِکَ وَ سَالِفِ بِرِّکَ بِی‏ یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ رَبِّی أَ تُرَاکَ مُعَذِّبِی بِنَارِکَ بَعْدَ تَوْحِیدِکَ‏ 

وَ بَعْدَ مَا انْطَوَى عَلَیْهِ قَلْبِی مِنْ مَعْرِفَتِکَ‏ وَ لَهِجَ بِهِ لِسَانِی مِنْ ذِکْرِکَ وَ اعْتَقَدَهُ ضَمِیرِی مِنْ حُبِّکَ‏ وَ بَعْدَ 

صِدْقِ اعْتِرَافِی وَ دُعَائِی خَاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ‏ 

پروردگارا!بر ناتوانى جسمم و نازکى پوستم و نرمى استخوانم رحم کن.اى که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکى بر من و تغذیه‏ام بوده‏اى،اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت،و پیشینه احسانت بر من،اى خداى من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایى،پس از اقرار به یگانگیات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه‏ام در برابر پروردگاریات،

هَیْهَاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ أَوْ تُبْعِدَ (تُبَعِّدَ) مَنْ أَدْنَیْتَهُ‏ أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ أَوْ تُسَلِّمَ إِلَى 

الْبَلاَءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ‏ وَ لَیْتَ شِعْرِی یَا سَیِّدِی وَ إِلَهِی وَ مَوْلاَیَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ 

لِعَظَمَتِکَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِیدِکَ صَادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ 

بِإِلَهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً 

باور نمیکنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستى که پرورده‏ات را تباه کنى یا آن را که به‏ خود نزدیک نموده‏اى دور نمایى یا آن را که پناه دادى از خود برانى یا آن را که خود کفایت نموده‏اى و به او رحم کردى به موج بلا واگذارى؟!اى کاش میدانستم‏ اى سرورم و معبودم و مولایم،آیا آتش را بر صورتهایى که براى عظمتت سجده‏کنان بر زمین نهاده شده مسلطّ میکنى و نیز بر زبانهایى که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدح‏کنان گویا شده و هم بر دلهایى که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف‏ کرده

وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِکَ طَائِعَةً 

وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِکَ مُذْعِنَةً مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِ‏ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ 

ضَعْفِی عَنْ قَلِیلٍ مِنْ بَلاَءِ الدُّنْیَا وَ عُقُوبَاتِهَا وَ مَا یَجْرِی فِیهَا مِنَ الْمَکَارِهِ عَلَى أَهْلِهَا عَلَى أَنَّ ذَلِکَ بَلاَءٌ 

وَ مَکْرُوهٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ یَسِیرٌ بَقَاؤُهُ قَصِیرٌ مُدَّتُهُ‏ 

و بر نهادهایى که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایى که‏ مشتاقانه به سوى پرستشگاههایت شتافته‏اند و اقرارکنان جویاى آمرزش تو بوده‏اند،شگفتا این همه را به آتش بسوزانى!هرگز چنین‏ گمانى به تو نیست و از فضل تو چنین خبرى داده نشده.اى بزرگوار،اى پروردگار و تو از ناتوانیام در برابر اندکى از غم و اندوه دنیا و کیفرهاى آن و آنچه که زا ناگواریها بر اهلش میگذرد آگاهى،با آنکه این غم و اندوه و ناگوارى درنگش کم بقایش اندک و مدّتش کوتاه است،

فَکَیْفَ احْتِمَالِی لِبَلاَءِ الْآخِرَةِ وَ جَلِیلِ (حُلُولِ) وُقُوعِ الْمَکَارِهِ فِیهَا وَ هُوَ بَلاَءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقَامُهُ 

وَ لاَ یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ‏ لِأَنَّهُ لاَ یَکُونُ إِلاَّ عَنْ غَضَبِکَ وَ انْتِقَامِکَ وَ سَخَطِکَ‏ وَ هَذَا مَا لاَ تَقُومُ لَهُ 

السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ‏ یَا سَیِّدِی فَکَیْفَ لِی (بِی) وَ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ الْحَقِیرُ الْمِسْکِینُ الْمُسْتَکِینُ‏ 

یَا إِلَهِی وَ رَبِّی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو 

پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت،و فرود آمدن ناگواریها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انکه زمانش طولانى و جایگاهش ابدى است و تخفیفى برای اهل آن بلا نخواهد بو،چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نیست و این چیزى است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین،اى سرور من تا چه رسد به من؟و حال آنکه من بنده ناتوان،خوار و کوچک،زمین‏گیر و درمانده توأم.اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولایم،براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم

وَ لِمَا مِنْهَا أَضِجُّ وَ أَبْکِی‏ لِأَلِیمِ الْعَذَابِ وَ شِدَّتِهِ أَمْ لِطُولِ الْبَلاَءِ وَ مُدَّتِهِ‏ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنِی لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ 

أَعْدَائِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَهْلِ بَلاَئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَ أَوْلِیَائِکَ‏ فَهَبْنِی یَا إِلَهِی وَ 

سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ‏ وَ هَبْنِی (یَا إِلَهِی) صَبَرْتُ عَلَى 

حَرِّ نَارِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى کَرَامَتِکَ‏ أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَ رَجَائِی عَفْوُکَ‏ 

و براى کدامین گرفتاریم‏ به درگاهت بنالم و اشک بریزیم.آیا براى دردناکى عذاب و سختیاش،یا براى طولانى شدن بلا و زمانش،پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى،و بین من و اهل عذابت جمع کنى،و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم،بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم،ولى بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم اى خداى من‏ بر سوزندگى آتشت صبر کنم،اما چگونه چشم‏پوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش،سکونت‏ گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.

فَبِعِزَّتِکَ یَا سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنِی نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِهَا ضَجِیجَ الْآمِلِینَ 

(الْآلِمِینَ) وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِینَ‏ وَ لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکَاءَ الْفَاقِدِینَ وَ لَأُنَادِیَنَّکَ أَیْنَ 

کُنْتَ یَا وَلِیَّ الْمُؤْمِنِینَ‏ یَا غَایَةَ آمَالِ الْعَارِفِینَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ‏ یَا حَبِیبَ قُلُوبِ الصَّادِقِینَ وَ یَا إِلَهَ 

الْعَالَمِینَ‏ 

پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه میخورم،اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذاری در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم،همچون بانگ آنان‏که خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى میباشند و صدایت میزنم:کجایى اى سرپرست مؤمنان،آرى کجایى اى نهایت‏ آرزوى عارفان،اى فریادرس خواهندگان فریادرس،اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان‏ 

أَ فَتُرَاکَ سُبْحَانَکَ یَا إِلَهِی وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فِیهَا صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ (یُسْجَنُ) فِیهَا بِمُخَالَفَتِهِ‏ وَ 

ذَاقَ طَعْمَ عَذَابِهَا بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا بِجُرْمِهِ وَ جَرِیرَتِهِ‏ وَ هُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجِیجَ مُؤَمِّلٍ 

لِرَحْمَتِکَ وَ یُنَادِیکَ بِلِسَانِ أَهْلِ تَوْحِیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ‏ یَا مَوْلاَیَ فَکَیْفَ یَبْقَى فِی الْعَذَابِ وَ 

هُوَ یَرْجُو مَا سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ‏ أَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَ هُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ‏ 

آیا این چنین است،اى خداى منزّه،و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده،و حال آنکه در درگاهت سخت ناله‏ میزند،همچون ناله آن‏که آرزومند رحمت توست،و با زبان اهل توحیدت تو را میخواند،و به ربوبیّتت به پیشگاهت توسّل میجوید، اى مولاى من،چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردبارى گذشته‏ات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالیکه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد

اَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها أَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهِیبُهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرَى مَکَانَهُ‏ أَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ 

زَفِیرُهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ‏ أَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْبَاقِهَا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ‏ أَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبَانِیَتُهَا وَ 

هُوَ یُنَادِیکَ یَا رَبَّهْ‏ أَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فِی عِتْقِهِ مِنْهَا فَتَتْرُکُهُ (فَتَتْرُکَهُ) فِیهَا هَیْهَاتَ مَا ذَلِکَ الظَّنُّ 

بِکَ وَ لاَ الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ‏ وَ لاَ مُشْبِهٌ لِمَا عَامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدِینَ مِنْ بِرِّکَ وَ إِحْسَانِکَ‏ 

یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالیکه فریادش را میشنوى و جایش را میبینی یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانیاش خبر دارى،یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالی که راستگویاش را میدانى،یا چگونه فرشته‏هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاریت میخواند،یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادى از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟همه این امور از بنده‏نوازى تو بس دور است،هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه که از خوبى و احسانت با اهل توحید رفتار کرده‏اى شباهتى دارد،

فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِیکَ‏ لَجَعَلْتَ 

النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً وَ مَا کَانَ (کَانَتْ) لِأَحَدٍ فِیهَا مَقَرّاً وَ لاَ مُقَاماً (مَقَاماً) لَکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ 

أَسْمَاؤُکَ أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ‏ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ‏ وَ أَنْتَ 

جَلَّ ثَنَاؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعَامِ مُتَکَرِّماً : 

پس به یقین میدانم که اگر فرمانت در به‏ عذاب کشیدن منکران نبود و حکمت به همیشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمیشد،هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت میکردى و براى احدى در انجا قرار و جایگاهى نبود،امّا تو که مقدّس است نامهایت‏ سوگند یاد کردى که دوزخ را از همه کافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستیزه‏جویان را در انجا همیشگى و جاودانه بداری و هم تو-که ثنایت برجسته و والا است-به این گفته ابتدا کردى و با نعمتهایت کریمانه تفضّل فرمودى که

اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ اِلهى وَ سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ 

الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ کُلَّ 

جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ 

اَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ 

«آیا مؤمن همانند فاسق‏ است؟نه،مساوى نیستند»اى خدا و سرور من،از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر کسیکه بر او اجرایش کردى چیره ساختى که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهى که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتى را که پنهان ساختم و هر نادانى که آن را بکار گرفتم‏ خواه پنهان کردم یا آشکار،نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى

الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ 

وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ 

اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا 

رَبِّ 

آنان‏که بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت‏ پوشاندى و اینکه از تو میخواهم از هرچیزیکه نازل کردى یا احسانى که تفضّل نمودى یا برّ و نیکى که گستردی یا رزقى که پراکندى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى،پرورگارا،پروردگارا،پروردگارا!

یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقّى یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى یا عَلیماً بِضُرّى وَ مَسْکَنَتى یا خَبیراً بِفَقْرى 

وَ فاقَتى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ 

اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً 

اى خداى من‏ اى سرور من،اى مولاى من و اختیار دارم،اى کسیکه مهارم به دست اوست،اى آگاه از پریشانى و ناتوانیام‏ اى داناى تهیدستى و ناداریام،پروردگارا!پروردگارا!پروردگارا!از تو درخواست میکنم به حقّت و قدست و بزرگ‏ترین‏ صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى و به خدمتگزاریت‏ پیوسته بدارى

وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یا 

سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى 

وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ 

فى مَیادینِ السّابِقینَ 

و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ،همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد،اى سرور من،اى آن‏که بر او تکیه دارم،اى آن‏که شکوه حالم را تنها به سوى او برم،اى پروردگارم،اى پروردگارم،اى پروردگارم اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محکم کن،و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهای پیشتازان

وَ اُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ اَشْتاقَ اِلى قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ اَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ 

مَخافَةَ الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ 

وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ 

اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ 

و به سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن،و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن،و مرا از بهره‏مندترین بندگانت نزد خود،و نزدیک‏ترینشان در منزلت به تو و مخصوص‏ترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان،زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو،خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن

وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى 

عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ 

فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ 

لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجاَّئى وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى ، 

و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن،و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش،زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى،پس ای پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم،پس تو را به عزّتت سوگند میدهم که دعایم را اجابت کنی و مرا به آرزویم برسانى،و امیدم را از فضلت ناامید نکنى،و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى،

یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلا الدُّعاَّءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاَّءٌ وَ 

طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا نُورَ 

الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ یا عالِماً لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ 

عَلى رَسُولِهِ وَالاْئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً 

ای خدایى که زود از بنده‏ات خشنود میشوى،بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد،همانا تو هرچه بخواهى انجام میدهى،اى آن‏که نامش دوا و یادش‏ شفا و طاعتش توانگرى است،رحم کن به کسیکه سرمایه‏اش امید و سازوبرگش اشک‏ریزان است،اى فروریزنده نعمتها اى دورکننده بلاها،اى روشنیبخش وحشت‏زدگان در تاریکیها،اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان کن تو را شاید،و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان‏ خجسته از خاندانش. 

تنفس
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۳:۲۴ ۰ نظر


شبى که بدن مطهر فاطمه (س ) را دفن کردند، در قبرستان بقیع صورت چهل قبر تازه احداث کردند.
هنگامى که مسلمانان از وفات فاطمه (س ) آگاه شدند، به قبرستان بقیع رفتند در آنجا چهل قبر تازه یافتند و قبر فاطمه (س ) را پیدا نکردند صداى ضجه و گریه از آنها برخواست ، همدیگر را سرزنش مى کردند و مى گفتند: پیامبر شما جز یک دختر در میان شما نگذاشت ، ولى او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نشدید و قبر او نمى شناسید.
سران قوم گفتند: بروید عده اى از زنان با ایمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنند، تا جنازه فاطمه (س ) را پیدا کنید و بر او نماز بخوانیم و قبرش ‍ را زیارت کنیم .
على (ع ) از این تصمیم باخبر شد، خشمگین از خانه بیرون آمد آنچنان خشمگین بود که چشمهایش سرخ شده بود و رگهاى گردنش پر از خون ؛ و قباى زردى که هنگام ناگواریها مى پوشید، و بر شمشیر ذوالفقارش تکیه نموده بود تا به قبرستان بقیع آمد و مردم را از نبش قبرها ترسانید.
مردم گفتند: این على بن ابى طالب است که مى آید، در حالى که سوگند یاد کرده اگر یک سنگ از این قبرها جا به جا شود، تمام شما را خواهد کشت .
در این هنگام ، عمر با جمعى از اصحاب خود با على (ع ) ملاقات کردند. عمر گفت :
اى ابوالحسن ! این چه کار است که انجام داده اى ، سوگند به خدا قطعا قبر زهرا(س ) را نبش مى کنیم ، و بر او نماز مى خوانیم .
حضرت على (ع ) دست بر دامن او زد و آن را پیچید و به زمین کشید، عمر به زمین افتاد، على (ع ) فرمود: اى پسر سوداى حبشیه ! من از حق خود گذشتم از بیم آن که مردم از دین خارج نشوند، اما در مورد نبش قبر فاطمه (س )، سوگند به خدایى که جانم در اختیار اوست ، اگر چنین کارى کنید زمین را از خون شما سیراب مى کنم . چنین نکنید تا جان سالمى از میان به در برید.
ابوبکر به حضور على (ع ) آمد و عرض کرد: تو را به حق رسول خدا(ص ) و به حق آن کسى که بالاى عرش است (یعنى خدا)، سوگند مى دهم عمر را رها کن ، ما چیزى را که شما نپسندید انجام نمى دهیم .
آن گاه على (ع ) عمر را رها کرد، و مردم متفرق شدند و از فکر نبش قبر منصرف گردیدند.

*
*

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدّیقَةِ فاطِمَةَ الزَّکِیَّةِ، حَبیبَةِ حَبیبِکَ وَنَبِیِّکَ، وَاُمِّ

اَحِبّآئِکَ وَاَصْفِیآئِکَ، اَلَّتِى انْتَجَبْتَها وَفَضَّلْتَها وَاخْتَرْتَها عَلى

نِسآءِ الْعالَمینَ، اَللّهُمَّ کُنِ الطّالِبَ لَها مِمَّنْ ظَلَمَها، وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّها، وَکُنِ

الثّائِرَ اللّـهُمَّ بِدَمِ اَوْلادِها، اَللّهُمَّ وَکَما جَعَلْتَها اُمَّ اَئِمَّةِ الْهُدى، وَحَلیلَةَ

صاحِبِ اللِّوآءِ، وَالْکَریمَةَ عِنْدَ الْمَلاَ الاْعْلى، فَصَلِّ عَلَیْها وَعَلى اُمِّها

صَلاةً تُکْرِمُ بِها وَجْهَ اَبیها مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَتُقِرُّ بِها اَعْیُنَ

ذُرِّیَّتِها، وَاَبْلِغْهُمْ عَنّى فى هذِهِ السّاعَةِ اَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.

**

خدایا درود فرست بر صدیقه (طاهره) فاطمه آن بانوى پاکیزه محبوب دوست و پیامبرت و مادر دوستان و برگزیدگانت آن بانویى که او را برگزیدى و فضیلت و برتریش دادى بر زنان جهانیان خدایا تو انتقامش را بگیر از کسانى که به او ستم کردند و حرمتش را سبک شمردند و تو اى خدا خونخواهى فرزندانش را بکن خدایا همچنان که او را بدین مقام رساندى که مادر امامان راهنما و همسر پرچمدار محشر و گرامى در عالم بالا قرارش دادى پس درود فرست بر او و بر مادرش (خدیجه) درودى که گرامى دارى بدان آبروى پدرش محمّد صلى الله علیه و آله را و روشن گردانى بدان دیده فرزندانش را و برسان به ایشان از من در این ساعت بهترین تحیّت و سلام را.


تنفس
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۵۴ ۱ نظر

لیلة الرغائب

بعضى از فضیلت آن اینکه به سبب انجام آن گناهان بسیار آمرزیده مى‏شود،و نیز نمازى در آن وارد شده که هرکه آن را به جاى‏ آورد هنگام شب اوّل قبرش حق تعالى ثواب آن را به نیکوترین صورت و با روى گشاده و درخشان و زبانى گویا به سوى‏ او مى‏فرستد،
پس به او مى‏گوید:اى حبیب من تو را بشارت باد که از هر شدّت و سختى نجات یافتى،بنده مى‏گوید تو کیستى؟به خدا سوگند من چهره‏اى زیباتر از چهره تو ندیدم،و سخنى شیرین ‏تر از سخن تو نشنیدم،و بویى بهتر از بوى‏ تو نبوییدم!!پاسخ میدهد:من ثواب آن نمازم که در فلان شب،از فلان ماه،از فلان سال به جاى آوردى‏ امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا کنم،و مونس تنهایى تو باشم،و هراس را از تو برگیرم و هنگامى‏که در صور(شیپور قیامت) دمیده شود،در عرصه قیامت سایه‏اى بر سرت خواهم افکند،پس خوشحال باش که خیر هرگز از تو جدا نخواهد شد.

کیفیت‏ این نماز چنین است: اولین پنجشنبه ماه رجب را روزه مى‏دارى،چون شب جمعه داخل شود،ما بین نماز مغرب و عشا،دوازده رکعت نماز بجاى مى‏آورى،هر دو رکعت با یک سلام به این ترتیب که در هر رکعت یک مرتبه سوره«حمد»و سه مرتبه«سوره قدر»و دوازده‏ مرتبه«سوره توحید»مى‏خوانى و هنگامى که از نماز فارغ شدى هفتاد مرتبه مى‏گویى:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ وَ عَلَى آلِهِ [وَ آلِ مُحَمَّدٍ] .
خدایا!بر محمّد پیامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست

سپس به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه میگویى:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ
پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح

آنگاه سر از سجده بر مى‏دارى و هفتاد مرتبه مى‏گویى:
رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْأَعْظَمُ
پروردگارا!مرا بیامرز و بر من مهرورز و از آنچه از من مى‏دانى بگذر،تو خداى برتر و بزرگترى

دوباره به سجده مى‏روى و هفتاد مرتبه مى‏گویى:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ
پاک و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح

سپس حاجت خود را مى‏طلبى که به خواست خدا برآورده خواهد شد.آگاه باش زیارت حضرت رضا علیه السّلام در ماه رجب مستحب است،و انجام آن در این ماه امتیاز خاصى دارد،همانگونه که انجام عمره در ماه رجب فضیلت دارد تا جایى که روایت شده انجام آن در این ماه،در فضیلت همتاى حج است و نیز نقل شده:حضرت سجاد علیه السّلام در ماه رجب به عمره مشرّف شده بود،و شب‏ و روز نزد کعبه نماز مى‏خواند،و در حالى که پیوسته در سجده بود این ذکر از زبان ایشان شنیده مى‏شد:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ
گناه از بنده‏ات بزرگ شده،پس بگذر گذشت از سوى تو زیبا باشد.

تنفس
۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۴۶ ۱ نظر

امام نقی، نقی، امام هادی،امام علی النقی علیه السلام،naghi، emam naghi

تنفس
۲۸ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۲۱

دانلود با نوای حاج شیخ حسین انصاریان

دانلود با نوای سید قاسم موسوی قهار

دانلود با نوای حاج منصور ارضی 

دانلود با نوای حاج سید مهدی میرداماد

دانلود با نوای مهدی صدقی

دانلود با نوای عادل حسین

دانلود با نوای حاج عامر الکاظمی

دانلود با نوای حسین غریب

دانلود با نوای  میثم التمار

دانلود با نوای شیخ صالح الکرباسی

دانلود با نوای شیخ مرتضی الشاهرودی

منبع sibtayn.com

تنفس
۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۳:۴۴ ۳ نظر



اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ وَاَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یا اَبَاالْقاسِمِ یا رَسُولَ اللّهِ یا اِمامَ الرَّحْمَةِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

خدایا از تو درخواست دارم و به سویت روى آوردم به وسیله پیامبرت،پیامبر رحمت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)اى ابا القاسم،اى فرستاده خدا،اى پیشواى رحمت،اى آقا و مولاى ما،به تو رو آوردیم و تو را واسطه قرار قرار دادیم،و به سوى خدا تو را وسیله ساختیم،و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت‏ کن.

یا اَبَا الْحَسَنِ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ یا عَلِىَّ بْنَ اَبیطالِبٍ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

اى ابا الحسن اى امیر المؤمنین اى على بن ابیطالب،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم، اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن.

یا فاطِمَةَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْمُجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

اى فاطمه زهرا،اى دختر دلبند محمّد،اى نور چشم رسول خدا اى سرور و بانوى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان‏ نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن،اى ابا محمّد،اى حسن بن على اى برگزیده‏ اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن.

یا اَبا عَبْدِاللّهِ یا حُسَیْنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الشَّهیدُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

اى ابا عبد اللّه،اى حسین بن على،اى شهید،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم،و تو را واسطه قرار دادیم،و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن.

یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یا زَیْنَ الْعابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

اى ابا الحسن،اى على بن الحسین‏ اى زین العابدین،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم‏ و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا براى ما نزد خدا شفاعت کن

یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ. 

اى با جعفر،اى محمّد بن على،اى باقر،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت‏ خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى‏ حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن.

یا اَبا عَبْدِ اللّهِ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الصّادِقُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ، 

اى ابا عبد اللّه،اى جعفر بن محمّدا، اى صادق،اى فرزند رسول خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم‏ و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا، براى ما نزد خدا شفاعت کن،

یا اَبَا الْحَسَنِ یا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَیُّهَا الْکاظِمُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ، 

اى ابا الحسن اى موسى بن جعفر،اى کاظم،اى فرزند فرستاده خدا،اى‏ حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم‏ و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن،

یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُوسى اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ

اى ابا الحسن‏ اى على بن موسى،اى رضا،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان اى آقا و مولاى ما به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،برا یما نزد خدا شفاعت کن

یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 

اى ابا جعفر اى محمّد بن على اى تقى جواد،اى فرزند فرستاده‏ خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن،

یا اَبَا الْحَسَنِ یا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 

اى‏ ابا الحسن،اى على بن محمّد،اى هادى نقى،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان، اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان‏ نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن،

یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 

اى ابا محمّد،اى حسن بن على،اى پاکنهاد عسگرى،اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا، براى ما نزد خدا شفاعت کن،

یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ 

اى جانشین حسن،اى یادگار شایسته،اى پایدار مورد امید،اى مهدى‏ اى فرزند فرستاده خدا،اى حجّت خدا بر بندگان،اى آقا و مولاى ما،به تو روى آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوى خدا به تو توسّل جستیم،و تو را پیش روى حاجاتمان نهادیم،اى آبرومند نزد خدا،براى ما نزد خدا شفاعت کن.
س از خواندن دعا،حاجات خود را بخواهد که به خواست خدا برآورده مى‏شود.و در روایت دیگرى‏ وارد شده است که بعد از خواندن دعا چنین گوید:

یا سادَتى وَمَوالِىَّ اِنّى تَوَجَّهْتُ بِکُمْ اَئِمَّتى وَعُدَّتى لِیَوْمِ فَقْرى وَحاجَتى اِلَى اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ وَاسْتَشْفَعْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ فَاشْفَعُوا لى عِنْدَ اللّهِ وَاسْتَنْقِذُونى مِنْ ذُنُوبى عِنْدَ اللّهِ فَاِنَّکُمْ وَسیلَتى اِلَى اللّهِ وَبِحُبِّکُمْ وَبِقُرْبِکُمْ اَرْجُو نَجاةً مِنَ اللّهِ فَکُونُوا عِنْدَ اللّهِ رَجاَّئى یا سادَتى یا اَوْلِیاَّءَ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ وَلَعَنَ اللّهُ اَعْداَّءَ اللّهِ ظالِمیهِمْ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْخِرینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ 

اى آقایان و سرورانم،من به شما پیشوایان و توشه‏هایم براى روز تنگدستى روى آوردم،و نیازم به سوى خداست، و توسّل جستم به سوى خدا،پس در نزد خدا واسطه من شوید،و مرا پیش خدا از گناهانم رهایى بخشید،که تنها شما وسیله من به جانب خدا هستید،من با دوستى با شما و نزدیک شدن به شما امیدوار نجات از جانب خدا هستم، پس نزد خدا امید من باشید،اى آقایان من و دوستداران خدا،خدا بر همه آنان درود فرست و لعنت خدا بر دشمنان خدا آن ستمگران به محمّد و خاندان محمّد،از پیشینیان و پسینیان،دعایم را اجابت کن اى پروردگار جهانیان.
مؤلف گوید:شیخ کفعمى در کتاب بلد الامین دعاى مفصلى موسوم به دعاى فرج نقل کرده که این دعاى توسّل در ضمن آن آمده است و به گمان من، «دوازده امام»خواجه نصیر الدین طوسى همین دعاى توسّل است که آن را با صلوات بر حجّتهاى پاک الهى ترکیب کرده‏اند و مجموعه آن‏ در یک خطبه بلیغ و رسا جا گرفته است،و کفعمى آن را در بخشهاى آخر کتاب«مصباح»ذکر کرده است.
erfan.ir
تنفس
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۳۷ ۱ نظر

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: سلمان منا اهل بیت .امام باقر علیه السلام مى فرماید: عده اى با هم نشسته بودند و نسب خود را یاد مى نمودند و افتخار مى کردند که سلمان نیز در میان آنان حاضر بود. عمر به سلمان گفت : اى سلمان اصل و نسب تو چیست ؟فقال سلمان انا سلمان بن عبدالله کنت ضالا فهد انى الله بمحمد صلى الله علیه و آله و کنت عائلا فاغنانى الله بمحمد صلى الله علیه و آله و کنت مملوکا فاعتقنى الله تعالى بمحمد صلى الله علیه و آله فهذا حسبى و نسبى یا عمر.

سلمان فرمود: من سلمان پسر عبدالله ، گمراه بودم که خداوند بوسیله حضرت محمد صلى الله علیه و آله مرا هدایت کرد و بنده بودم که خداوند بوسیله حضرت محمد صلى الله علیه و آله مرا آزاد فرمود، پس اى عمر این است حسب و نسب من !در روایتى آمده وقتى امام امیر مؤ منان علیه السلام بر سر جنازه سلمان حاضر شد پارچه اى که بر صورت سلمان بود برداشت . سلمان به صورت آن حضرت تبسمى کرد، امام علیه السلام فرمود: مرحبا یا ابا عبدالله اذا لقیت رسول الله صلى الله علیه و آله فقل له مامر على اخیک من قومک .

سلمان موعظه سودمند به جریر مى کند، مى فرماید:اى جریر نسبت به خدا فروتن باش ، زیرا هر کس که براى خدا تواضع کند، روز قیامت مقام بلندى دارد. اى جریر میدانى علت تاریکى و ظلمات قیامت چیست ؟جریر گفت : نهسلمان گفت : ظلم کردن به دیگران در دنیا سبب ظلمات روز قیامت است .

پس از وفات پیغمبر صلى الله علیه و آله گروهى از اصحاب آن حضرت مسئله خلافت پیامبر صلى الله علیه و آله را از سلمان سؤ ال کردند: آیا چه کسى لیاقت جانشینى پیامبر اسلام را دارد؟سلمان گفت : گمان نمى کنم این مقام بغیر از على علیه السلام زیبنده دیگرى باشد! مگر ابوالحسن علیه السلام اول کسى نیست که به قبله مسلمانان نماز خواند و احکام دین و سنت پیغمبر اسلام را از دیگران بهتر مى داند؟!در میان بنى هاشم هر چه خوب و نیک شمرده شود، على علیه السلام کانون تمام خیرات است و آنچه را على علیه السلام دارد دیگران ندارند!در زمان خلیفه اول حذیقة بن یمان فرماندار مدائن بود، بعد از او سلمان به سمت رهبرى آن شهر انتخاب شد و در زمان خلیفه دوم سلمان همچنان بر حکومت خویش برقرار بود. اما رفتارش بر اساس عدل و انصاف بود، از این جهت مورد انتقاد و یا سرزنش خلیفه دوم قرار گرفت . چرا همچون حذیقه رفتار نمى کند؟سلمان در پاسخ نامه انتقاد آمیز خلیفه نوشت :بسم الله الرحمن الرحیمنامه سلمان غلام پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به عمر بن خطاب : موضوع سخن اینکه در جواب نامه خشن و ملامت آمیزى که به من نوشته و عتاب کرده اى که چون امیر مدائن هستم چرا به شیوه حذیقه رفتار نمى کنم ؟ آگاه باش :خداى متعال مرا از کار زشت باز داشته است ، و در قرآن کریم فرموده : هان مؤ منین از گمان بد بردن سخت دورى جوئید، بدرستى که قسمتى از گمانها گناه و معصیت است ! و پیرامون دیگران تجسس نکنید، و در غیاب و نبود دیگران از آنها سخن نرانید! آیا دوست دارید گوشت مرده برادر مسلمان خود را بخورید؟! این عمل پیش شما تنفر آمیز است از خدا بترسید.

من پیروى ترا نمى کنم و به دنبال اعمال زشت حذیقه و نافرمانى خدا نخواهم رفت !نوشته اى که چرا حصیر مى بافم و نان جو مى خورم این کار براى مؤ من عار نیست تا سبب ملامت شود!خدا بر من مبارک کند که حصیر ببافم و نان جو بخورم و از دیگران بى نیاز باشم نه اینکه غذاى خوب بخورم و مؤ منى را غضبناک کرده و بنا حق حکم کنم !این کار به پارسائى نزدیک تر و در پیشگاه پروردگار محبوب تر است ، خود بارها دیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله هر گاه نان جو مى یافت مى خورد و سپاسگزارى مى کرد و از این نحوه خوراک هیچگاه خشمناک نمى شد! مرا ملامت کرده اى که چرا به مردم بخشش مى کنم ؟ این عیبى نیست عطا را براى خدا و روز فقر و تهیدستى خویش انجام مى دهم .براى من فرقى ندارد غذائى که جویده شد و در گلویم رسید شیره گندم و مغز قلم یا سبوس جو باشد!در نامه نوشته اى من : چون تشکیلات و دم دستگاه ندارم سلطنت خدا را ضعیف کرده و سبک شمرده ام .و مردم مدائن هم براى مقام خلافت احترام قائل نمى شوند تا جائى که در کارهاى شخصى از من کمک مى گیرند و این رفتار باعث ذلتى و سستى حکومت الهى است !وه ، چه لغزشى این طور که تو فکر کرده اى نیست . مطمئن باش این شیوه که به نظر تو ذلت است در صورتى که مطیع خدا باشم براى من از عزت و بزرگى که در طغیان و معصیت باشد محبوب تر است ؟تو خود کردار رسول اکرم صلى الله علیه و آله سفیر الهى را دیدى که در عین حال همچون پدرى مهربان با مردم گرم و دمساز بود، با این وصف لباس ‍ خشن مى پوشید و غذاى نامطبوع مى خورد و قرشى و عربى ، سیاه و سفید و بالاخره همه افراد در نظرش یکسان بودند.

بر گرفته از کتاب طعم خوب بندگی

www.al-mobin.com

www.almobin.ir

تنفس
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۴۹ ۰ نظر